فرمان آزادی کوروش بزرگ
به نام انسان ،به نام آزادی
به نام ایران
منم کوروش شاه شاهان شاه نیرومند شاه بابل
شاه سومر و آکد شاه چهار کشور پسر کمبوجیه شاه بزرگ شاه شهر انشان نواده کوروش شاه بزرگ از شاخه پادشاهی جاویدان که دودمانش از مهر اهورامزدا لبریز فرمانرواییش به دلها نزدیک است
هنگامی که با آرامش و دوستی به بابل اندرون شدم در میان پیشواز و سرور همه مردم در کاخ شاهان بابل به تخت شاهی نشستم مردوک دای بابلی ها که من هر روز در اندیشه او بودم دلهای مردمان نیک سرشت بابل را به من نمایاند
لشکر بزرگ من آشتیجویانه در میانه شهر بابل روانه گشت
نگذاشتم آسیب و آزاری به مردم این شهر و سرزمین سومر و آکد برسد.اندیشه ی پرستش گاههای سپنتایی بابل و آیین کشورداری این سرزمین هر آینه قلب مرا تکان داد.
فرمان دادم همه در پرستش خدای خود آزاد باشند،و بیدینان را کسی نیازارد فرمان دادم هیچ یک از خانههای مردم خراب نشود و هیچکس از شهروندان این سرزمین را از هستی نیندازد
فرمان دادم تا پرستش گاههای بسته شده بابل آشور شوش و آکت و همه سرزمینهایی که در سوی دجله جای دارند و از زمانهای کهن بنا شده بودند گشوده شوند و همه خدایان این پرستشگاهها به جای خویش بازگردانده شوند،تا برای همیشه در آنجا بمانند همچنین خدایان سومر و آکد را که نبونید به بابل آورده و و مایه خشم پیروانش شده بود بی هیچ آسیبی به کاخهای آنها که شادی دل نام داشت بازگرداندم. همه پادشاهانی که در کشورهای جهان از دریای بالا تا پایین و پادشاهان باختر که در چادرها زندگی میکردند همه پیشکش گرانبهای خود را به بابل و پیش من آوردند و به من پیشکش کردند. شهروندان این سرزمین را گرد هم آورده و فرمان دادم تا خانههای ویران شده آنان از نو ساخته شود و بدین رو آشتی و دوستی را به همه ارزانی داشتم. بدون گونه اهورا مزدا خدای بزرگ از من خرسند شد و به من که کوروش هستم و به پسرم کمبوجیه و به همه سپاهیان من شکوه و فر ایزدی بخشید

